اومده بودیم جایی برای کاری!!!
بعد از ناهار رفتیم داخل نمازخونهی مرکز خرید(این از معدود مرکز خریدهایی هستش که من دیدم نمازخونه داره)
بعد یه آقایی از مردمان اینجا داخل نماز خونه بود که از او پرسید شما عربید او گفت نه و...
بعد او ازش پرسید چطور مسلمون شدی گفت مسیحی بوده و از طریق یه سری از دوستای خارجیش با اسلام آشنا شده
بحث رستوران شد گفت تو فلان خیابان یه رستوران ایرانی هست که غذای مالزیایی هم درست میکنه
او بهش گفت تو همین مرکز خریدم یه رستوران ترکی هست
گفت من روزه ام آخه امروز روز روزه اس(دوشنبه) و اینکه نزدیک ماه رمضانه
تازه یه برگه ام داشت در مورد اوقات شرعی بهمون داد
یکی دیگه از مردمان اینجا هم بعد از ما اومد برای نماز اونم کلی با او حرف زد به عربی!!! بعد در کمال تاسف بهش گفتیم عربی زیاد نمیتونیم حرف بزنیم
این اولین بارمون بود که مسلمون اینجایی میدیدیم